به گزارش قدس آنلاین، روزگاری لقب سینمای روشنفکری در ایران به آثاری داده میشد که مفاهیم سیاسی فرهنگی و اجتماعی یا هرسه را در دل خود جای داده بود. امری که به دلایل آشکار، همواره به شکل نمادین و غیرمستقیم صورت میگرفت. به عنوان مثال فیلم «خانه سیاه است» ساخته فروغ فرخزاد را میتوان در این طبقهبندی قرار داد؛ اثر مستندی که علاوه بر برخوردار بودن از فرم متفاوت، شرح حال طبقهای محذوف، ناشناخته و طرد شده از جامعه را در معرض دید مخاطب قرار میداد.
با این حال هرچه در طول زمان جلوتر آمدیم مفهوم روشنفکری در سینمای ایران دمدستیتر و نازلتر شد. تا جایی که امروز در برخی فیلمهای ما جزئیات پیش پاافتادهای مانند بازیگر تئاتر بودن یک زوج جوان و خوردن اسپاگتی یا انجام بازی پانتومیم، خیانت، عشقهای مثلثی، زندگی مشترک غیرمتعارف بهعنوان نمادهای روشنفکری به خورد مخاطب داده میشود. در واقع چنین آثاری با دستمایهقراردادن جریانهای رایج و عامهپسند روز (به اصطلاح ترندهای روز) با دید بازاری ساخته میشوند و از مفهوم روشنفکری تنها پوستهای ظاهری و تقلبی بر تن دارند. موضوع و محتوای اکثر آنها هم به موارد سطحی موردعلاقه تازه به دورانرسیدگان مانند عشقهای مثلثی، خیانتهای عاطفی و نظایر آن محدود میشود و سیر رخدادهای این آثار از فضای داخلی آپارتمانهای مسکونی مناطق شمالی پایتخت و خیابانها، کافهها و بوتیکهای اطراف آن فراتر نمیرود. افزون بر اینکه اغلب فیلمهای سینمایی مذکور از نظر فرم نیز حرف تازهای برای گفتن ندارند. حال پرسش آن است که این آثار عامهپسند روشنفکرنما و پر زرق و برق تا چه اندازه توانسته با مخاطب و عامه مردم ارتباط برقرار کند و این مخاطب چقدر آنها را میش
میزان مقبولیت فیلمهای روشنفکرنما
به منظور یافتن پاسخی برای این پرسش میتوان سراغ «پیمایش ذائقه سینمایی ایرانیان» رفت و نتایج آن را مورد بررسی قرار داد. این پیمایش در عمل نوعی نظرسنجی به شمار میرود که به سفارش سازمان امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط پژوهشکده فرهنگ پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در سال ۱۴۰۰ خورشیدی انجام شده است. هدف از طراحی این پیمایش تعیین جایگاه فیلم و سریال در زندگی روزمره مردم ایران بوده و در آن ۵۳۳۹ نفر شرکت داشتهاند. این نمونهها به پرسشهایی در مورد سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی مورد علاقه خود پاسخ دادهاند تا ذائقه آنها در زمینه محصولات تصویری سنجیده شود. نتایج پیمایش یاد شده حکایت از آن دارد که فیلمهای عامهپسند روشنفکرنما با وجود تبلیغات و هیاهوی فراوانی که معمولا به منظور جلب توجه پیرامون خود ایجاد میکنند، چندان نزد مخاطب عام شناخته شده نیستند.
جای خالی فیلمهای آپارتمانی روشنفکرنما
با توجه به اینکه دو فیلم مارمولک و اخراجیها به ترتیب محصول سال ۱۳۸۲ و ۱۳۸۵ خورشیدی هستند، نمیتوان گفت شرکتکنندگان این نظرسنجی تنها فیلمهای ایرانی ساخته شده در ده سال اخیر را بهعنوان آثار مورد علاقه خود مد نظر قرار دادهاند. در واقع آنها در انتخابهای خود به فیلمهای سینمایی قدیمیتر نیز توجه داشتهاند.
فارغ از این موضوع اکثر فیلمهای آپارتمانی روشنفکرنما، بهخصوص آن دسته که علاوه بر کسب شهرت رسانهای در ایران در جشنوارههای دور و نزدیک جهانی نیز جوایزی را به خود اختصاص دادهاند، در ده سال اخیر ساخته شدهاند و نمیتوان ادعا کرد که نام آنها دیگر از یاد مخاطب پاک شده است اما به بیان دقیقتر در میان ده فیلم منتخب اعلام شده توسط شرکتکنندگان این پیمایش نامی از آثار شبه روشنفکری که به مدد شبکه رسانهای متعلق به این جریان در زمان خود سر و صدای فراوانی راه انداختند و حتی در میدان ترافالگار لندن نیز اکران عمومی و رایگان داشتند، مشاهده نمیشود.
توجه مردم به شخصیتهایی از جنس خودشان
اگر دو فیلم خوب، بد، جلف و تگزاس را که در گروه فیلمهای کمدی قرار دارند و از مضمون و محتوای مشابه و حتی بازیگران مشترکی بهره میبرند از این فهرست دهگانه کنار بگذاریم، به این نتیجه میرسیم که شخصیتهای کلیدی حاضر در تمام این آثار افراد متعلق به قشر فرودست جامعه یا مردمی با وضعیت اقتصادی متوسط رو به پایین هستند. حتی شخصیتهای اصلی دو فیلم یاد شده نیز پیوند چندانی با ساکنان نوکیسه آپارتمانهای پرزرق و برق فیلمهای روشنفکرنما که تنها دغدغهشان ایجاد ارتباط عاطفی با شریک زندگی بهترین دوستشان و خیانت به اوست، ندارند و افرادی معمولی با دغدغههای کم و بیش عادی به شمار میروند.
در واقع این گونه به نظر میرسد که مخاطب عام ارتباط چندانی با دغدغههای قشری ساکنان آپارتمانهای لوکس برقرار نمیکند و بیشتر به سمت شخصیتهایی جذب میشود که همسانی بیشتری با خود او دارند و از سبک زندگی مشابهی پیروی میکنند. در واقع شاید آنها دوست دارند کسانی شبیه به خودشان را روی پرده سینما مشاهده کنند.
هیاهوی بسیار برای هیچ
در بخش دیگری از این نظرسنجی به یکی از نامهای بزرگ سینمای ایران اشاره شده و از شرکتکنندگان در مورد آثار عباس کیارستمی پرسش بهعمل آمده است. همانگونه که در توضیحات این پیمایش ذکر شده، جایگاه این کارگردان فقید و نامآشنای سینمای ایران معادل جایگاه سینمای روشنفکری یا سینمای موسوم به هنری نیست و نام او تنها به این دلیل در پیمایش ذائقه سینمایی ایرانیان آمده که چه در زمان حیات و چه پس از آن، همواره بحثهای فراوانی پیرامون او مطرح شده است. از میان شرکتکنندگان این نظرسنجی فقط ۳۴ درصد اعلام کردهاند تاکنون فیلمی از عباس کیارستمی دیدهاند که اکثر آنها افرادی در بازه سنی ۳۶ تا ۵۵ سال بودهاند.
جالب است که از بین این افراد تنها ۲۱ درصد توانستهاند نام یکی از آثار این کارگردان فقید را به درستی بیان کنند. در مقابل نام دو فیلم اجتماعی از سعید روستایی یعنی متری شیش و نیم و ابد و یکروز در میان ده فیلم موردعلاقه مردم مشاهده میشود و فیلم متری شیش و نیم رتبه نخست این لیست دهگانه را به خود اختصاص داده است. در واقع به نظر میرسد شهرت برخی از کارگردانان ایرانی در بین مردم دلایلی فرامتنی دارد و بیش از آنکه به دلیل تاثیرگذاری آثارشان بر مخاطب باشد، ناشی از هیاهو و جنجالهایی است که اغلب پیرامون آنها شکل میگیرد و گاه به شکل کاذبی با هدف جلب توجه ایجاد میشود.
جدال میان آمار و تبلیغات
با وجود مواردی که در این متن به آن اشاره شد، پارامترهای دیگری وجود دارد که به گونهای متفاوت سخن میگوید و ادعای دیگری را مطرح میکند. مواردی مانند گزارش گیشه فیلمهای آپارتمانی روشنفکرنما، روند اکران پی در پی آنها، تعداد دنبالکنندگان بازیگران و دیگر عوامل تولید این آثار در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و تبلیغات متعددی که پیرامون این محصولات و افراد دخیل در آنها جریان دارد، همگی از مقبولیت و محبوبیت شایان توجه این آثار نزد مخاطب عام و خاص خبر میدهد. شاید هم به جای پیمایشها، نظرسنجیها و آمار و ارقام واقعی و مستند موجود در آنها، این پارامترهای ظاهری راست بگویند و چنین آثاری جایگاهی حقیقی نزد مردم عادی داشته باشند. قضاوت نهایی در این مورد را به خوانندگان واگذار میکنیم.
انتهای خبر/
نظر شما